{ در جریان یک پا نوشت }

- یک خارجی اسلام ناب آورده - / ایسوس ایزماییلاویچ

{ در جریان یک پا نوشت }

- یک خارجی اسلام ناب آورده - / ایسوس ایزماییلاویچ

یک خارجی مسلمان روس
که به اتفاق خانواده سیزده سال قبل از کمونیسم با دیدن امام (ره) ایمان آورد
و با فریاد استکبار ستیزی امام راحل (ره) اسلام آورد.
با شناختن امام علی (ع) شیعه (انشالله که پیرو راستین باشیم) شد.
و تمام رفاهش را فدای پاپرهنگی در رکاب آقا روح الله کرد.
وارد ایران شد!
هشت سال در ایران تحصیل کرد و بصیرتی یافت که خیلی ها نیافتند.!!!

الهی که هیچ مسافری از رفیقاش جا نمونه...

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۱۵ ق.ظ


الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه

تو هم دعا کن که بابات غریب و تنها نمونه

بعدِ امام و شهدا زیاد تو دنیا نمونه



چنگ دل آهنگ دلکش میزند

ناله عشق است و آتش میزند

قصه دل دلکش است و خواندنیست

تا ابد این عشق و این دل ماندنیست

مرکز درد است و کانون شرار

شعله ساز و شعله سوز و شعله ساز

گفته یک صحرا جنون در چنگ او

یک نیستان ناله در آهنگ او

نغمه را گه زین و گه بم میکند

خرمنی آتش فراهم میکند

کرده خود را میزبان شعله ها

تا بسوزد در میان شعله ها

چنگ دل آهنگ دلکش میزند

ناله عشق است و آتش میزند

هرکه عاشق پیشه تر بی خویش تر

هر دلی بی خویش تر در نیش تر

در دل من باغ ها از لاله ها

همچو نی در بند بندش ناله ها

با خیال لاله ها صحرا نورد

دشت را پوید ولی با پای درد

میرود تا سرزمین عشق و خون

تا ببیند حالشان چون است و چون

بر مشام جان رسد از هر کنار

بوی درد و بوی عشق و بوی یار

چنگ دل آهنگ دلکش میزند

ناله عشق است و آتش میزند

گوی سبقت میبرند این خاکیان

در عروج خویش از افلاکیان

عشق اینجا اوج پیدا می کند

قطره اینجا کار دریا می کند

رخستی تا ترک این هستی کنی

بشکن این شیشه تا مستی کنی

پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست

راستی نا دیدنی ها دیدنیست

پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست

راستی نا دیدنی ها دیدنیست

چنگ دل آهنگ دلکش میزند

ناله عشق است و آتش میزند

پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست

راستی نا دیدنی ها دیدنیست

 




ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارا نت پر ثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارا نت پر ثمر گشته

آه و واویــــلا... کو جهان آرا

نور دوچشمان تر ما


ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارا نت پر ثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارا نت پر ثمر گشته

آه و واویلا... کو جهان آرا

نور دوچشمان تر ما »

ای نخل غلتیده به خون

اشکی از شادی

هم چو من بفشان... روز آ ز ا د ی

خیل یاران را... خیز و یاری کن

دشت شادی را... آ بـیاری کن


نخل در آ تش شعله ور

گر چه شد بی سر

نو بتی د یگر گشته بار آور

شهد پیروزی خوشـهء خر ما

زورق ومن... ماهی و در یا

ممد نبودی ببینی

گر یهء باران لاله رو یا ند از تربت یاران

گشته آبادان هرچه و یران شد

تربـت یاران گلباران شد


«ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارا نت پر ثمر گشته


ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارا نت پر ثمر گشته

آه و و ا و یـــلا... کو جهان آرا

نور دوچشمان تر ما »




یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

بشکسته سبوهامان خون است به دلهامان

فریاد و فغان دارم دوردیکش میخانه

هر سو نظر اندازی صد خاطره می سازی

زآنها که سفر کردند دلشاد از این خانه

تا سر به بدن باشد این جامه کفن باشد

فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه

ای وای که یارانم گلهای بهارانند

رفتند از این خانه رفتند غریبانه

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

بشکسته سبوهامان خون است به دلهامان

فریاد و فغان دارم دوردیکش میخانه

هر سو نظر اندازی صد خاطره می سازی

زآنها که سفر کردند دلشاد از این خانه

تا سر به بدن باشد این جامه کفن باشد

فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه

ای وای که یارانم گلهای بهارانند

رفتند از این خانه رفتند غریبانه

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه


 

یاد امام وشهدا دل و میبره کرب و بلا


یادِ امام و شهدا، دلو میبره کرب و بلا

بعضی شبا، وقتی بابام، کنج دلش غوغا میشه

یا بعضی وقتا، دل شب،وقتی که از خواب پا میشه

میره یه گوشه میشینه،آلبومشو وا میکنه

خوب می دونم گذشتشو،با اونا پیدا میکنه

درد و دل این روزاشو، با اونا نجوا میکنه


میگم بابا اینا کی ان، که با لباس خاکی ان؟

اما هزار تا کهکشون، سرتاسر هفت آسمون

مونده به زیر پرشون


میگه پسرم! نور دلم، باغ گلم، همه حاصلم

الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه

تو هم دعا کن که بابات غریب و تنها نمونه

بعدِ امام و شهدا زیاد تو دنیا نمونه


اینا تو آسمونِ من ستاره های سحرن

بجونِ تو برای من عزیز تر از برادرن

به کی بگم؟ چه جور بگم؟ بعضیاشون تو بیداری

بعضیاشون تو رویاها

جلوه ی مولا رو دیدن، جذبه ی آقا رو دیدن


می گم بابا چرا هر وقت پیش شما

میون کل جبهه ها

اسم شلمچه که می آد

چه سریه، چه رازیه؟

فوری بر افروخته می شی!

مثل شمع سوخته می شی؟


میگه پسرم! ای پسرم،

نمک نزن بازم به زخم جگرم

سر تا سر جبهه همش

طور تجلی خدا بود، به خدا آخر دنیا بود،

به خدا کرب و بلا بود به خدا


حضرت زهرای بتول، با اینکه ما نوکرشیم

مادر ما بود به خدا، مادر ما بود به خدا


اما میون جبهه ها، شلمچه بیشتر از همه

گرفته بوی فاطمه، گرفته بوی فاطمه


شب حمله همهمه بود

روی لبا زمزمه بود

کی تو دلا واهمه بود؟

دعوا سرِ سربند یا فاطمه بود

دعوا سر سربند یا فاطمه بود


ذکر لبا وقتی که یا زهرا می شد

همه گره هامون وا می شد


میگم بابا اینکه علم تو دستشه

صبح دو کوهه مستشه

روی لباش یه زمزمس

اینکه جلوتر از همس

بگو کیه، بگو کیه؟


این رفیقم که می بینی

میون دار هیئتا بود

مسجدی بود، بی ریا بود

با صفا بود، با خدا بود

یه شب توی میدون مین

آخر به آرزوش رسید

ترکشای خمپاره ها

هر دو تا دستاشو برید


این رفیقم پور احمدِه

تو عاشقا سرآمده

دیگه مثلش نیومده

نیومده

عاشق با صفایی بود

خیلی امام رضایی بود


این رفیقم که می بینی

اهل نظر بود به خدا

مرغ سحر بود به خدا

مرد خطر بود به خدا

یه شب توی میدون مین

دیدم بی سر بود به خدا

مرد خطر بود به خدا


این رفیقم که می بینی

انیس و یار و یاورم

عزیز تر از برادرم

نور دو چشمون ترم

وقت وداع آخرش

میگفت بگو به مادرم

از خدا خواستم همیشه

که بر نگرده پیکرم


این رفیقم غلامعلی

نوحه خونه، روضه خونه

وقتی دل بابات می گیره

شعرای اونو می خونه


آخرش حاجتمو من می گیرم

یه روز از عشق تو مولا می میرم

قربون کبوترای حرمت

قربون این همه لطف و کرمت



 

شور و نوا 

ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود

احوال ما با حالت نی ها هم صدا بود

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد

این نامرادی شیوه مردم نمی شد

ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد

در جبهه یا زهرا (س) مرا بر باد می داد

امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم

حال و هوای لحظه های جنگ دارم

فرسنگها دورم ز وادی محبت

با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت

مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته

از بخت بد، درب شهادت گشته بسته

من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران

من ماندم و شرمندگی از روی یاران

من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش

من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش

از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم

آن معنویت های جنگ از یاد بردم

خود را به انواع گنه آلوده کردم

در راه ناحق کوششی بیهوده کردم

از دفتر دل نام الله پاک کردم

دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم

اکنون پشیمان آمدم با این

یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا 


 

دوکوهه السلام ای خانه ی عشق


دوکوهه السلام ای خانه عشق

سلام ما به تو میخانه عشق

دوکوهه منزل و ماوا ی عشاق

دگر خالی شدی از جای عشاق

دوکوهه باصفا بودی و زیبا

چرا حالا شدی تنهای تنها

دوکوهه از چه تو ویرانه هستی 

تو خالی از گل و پروانه هستی

دوکوهه صبحگاهت با صفا بود

کلاس درس ایثار و صفا بود

دو کوهه گو که گردان ها کجایند

مگر نزد شهید کربلایند

دو کوهه آن حسینیه همت

دگر پر گشته است از خاک غربت

دوکوهه کو یگان ذوالفقارت

کجایند عاشقان بیقرارت

دکوهه از جدایی تو فریاد

بگو باشد کجا گردان مقداد

دو کوهه قلب ما پر گشته از غم

 چرا نمی آید دگر گردان میثم

دو کوهه ....



 

قصه عاشقونه


چشم‌، چشم‌، دو تا چشم‌

خمار و نافذ و مست‌

مو، مو، یه‌ خرمن‌

قشنگ‌ و مشکی‌ یکدست‌


خط‌ خط‌ دو ابرو

مِشکیی‌ و کمونی‌

خال‌، خال‌، دو گونه‌

گونه‌ای‌ استخونی‌


لب‌، لب‌، دو تا لب‌

همینجوری‌ می‌خنده‌

قربون‌ برم‌ ماشاءالله‌

بابام‌ چه‌ قد بلنده‌


دندوناشو ببینین‌

عینهو مرواریده‌

بابا به‌ این‌ خشگلی‌

هیچ‌ جا کسی‌ ندیده


دست‌، دست‌، دو تا دست‌

چه‌ مشکلها که‌ حل‌ کرد

میگن‌ که‌ وقت‌ رفتن‌

مادرمو بغل‌ کرد


بابام‌ مَنم‌ بغل‌ کرد

دست‌ بابام‌ چه‌ گرمه‌

حُسن‌، حُسن‌، محاسن‌

ریش‌ بابام‌ چه‌ نرمه‌


پا، پا، دو تا پا

راهی‌ جبهه‌ بی‌تاب‌

مامان‌ با گریه‌ می‌ریخت‌

پشت‌ سر بابام‌ آب‌


چشم‌، چشم‌، دو تا چشم‌

شب‌ تا سحر بیداره‌

مو، مو، یه‌ خرمن‌

پر از گرد و غباره‌


لب‌، لب‌، دو تا لب‌

خُشک‌ و ترک‌ خورده‌ بود

آبروی‌ آب‌ رو

کام‌ بابام‌ برده‌ بود


پا، پا، دو تا پا

خسته‌ ولی‌ پر توان‌

می‌بَره‌ حمله‌ بابا

سوی‌ عدو بی‌امان‌


دست‌، دست‌، دو تا دست‌

گره‌ کرده‌ و مشته‌

با اون‌ دستای‌ گرمش‌

چه‌ دشمنا که‌ کُشته‌


نیگا کنین‌ عکسشو

چقدر قشنگو زیباست‌

خونه‌ عجب‌ معطر

به‌ عطر و بوی‌ باباست‌


بابام‌ کنار سنگر

روی‌ موتور نشسته‌

محاسن‌ خاکیشو

رنگ‌ حنایی‌ بسته‌


محاسن‌ نرم‌ اون‌

تو جبهه‌ها خونی‌ شد

بابای‌ قد بلندم‌

راهی‌ مهمونی‌ شد 


چشم‌، چشم‌، دو تا چشم‌

خوابیده‌ توی‌ صحرا

تو جبهه‌ها شهید شد

بابای‌ ناز «زهرا» 


خط‌، خط‌، دو ابرو

قرمزه‌ و کمونی 


 




خال‌، خال‌، دو تا خال‌

روگونه‌ و پیشونی‌


خال‌ روی‌ گونه‌هاش‌

قهوه‌ای‌ و قشنگه‌

ولی‌ خال‌ پیشونیش‌

خونی‌ و سرخ‌ رنگه‌


پا، پا، دو تا پا

دست‌، دست‌، دو تا دست‌

دست‌ و پای‌ بابا جون‌

زیر شنیهاشکست‌


قربون‌ چشماش‌ برم‌

همون‌ چشای‌ مستش‌

کدوم‌ دست‌ پلیدی‌

زد و چشاشو بستن‌


اونی‌ که‌ دید باباجون‌

تو جبهه‌ها شهید شد

میگه‌ تو خاک‌ فکه‌

افتاد و ناپدید شد


آی‌ دونه‌ دونه‌ دونه‌

نون‌ و پنیر و پونه‌

بعد گذشت‌ چند سال‌

بابا اومد به‌ خونه‌


چوب‌، چوب‌، یه‌ تابوت‌

که‌ تو کوچه‌ روُون‌ بود

جای‌ بابا تو تابوت‌

یه‌ تیکّه‌ استخون‌ بود


هزار هزار چشم‌ مست‌

هزار هزار تا گونه‌

هزار هزار هزاران‌

نگاه‌ِ عاشقونه‌


هزار هزار محاسن‌

یا خونی‌ شد یا که‌ سوخت‌

هزاران‌ دل‌ عاشق‌

که‌ توی‌ سینه‌ افروخت‌


هزار هزاران‌ پدر

هزار هزار تا مادر

هزار هزار محبت‌

هزار هزار تا همسر


هزار هزاران‌ رفیق‌

هزار هزار برادر

هزار هزار تا فرزند

هزار هزار تا خواهر


هزار هزار رفاقت‌

هزار هزار معرفت‌

هزار هزار تا عاشق‌

هزار هزار تا رأفت‌


هزار هزار تا نامزد

هزار هزار اهل‌ دل‌

هزار هزار طراوت‌

شمع‌ مجلس‌ و محفل‌


هزار گل‌ِ سر سبد

هزار هزار قد بلند

هزار هزار هزاران‌

هزار هزار تا پیوند


هزار هزار شور و شوق‌

لبان‌ پُر ز خنده‌

هزار هزار بسیجی‌

هزار هزار پرنده‌


هزار هزار پهلوُن‌

هزار هزار همخونه‌

رفتن‌ که‌ ما بمونیم‌

رفتن‌ که‌ دین‌ بمونه‌

   


                                          
  • ایسوس ایزماییلاویچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی