{ در جریان یک پا نوشت }

- یک خارجی اسلام ناب آورده - / ایسوس ایزماییلاویچ

{ در جریان یک پا نوشت }

- یک خارجی اسلام ناب آورده - / ایسوس ایزماییلاویچ

یک خارجی مسلمان روس
که به اتفاق خانواده سیزده سال قبل از کمونیسم با دیدن امام (ره) ایمان آورد
و با فریاد استکبار ستیزی امام راحل (ره) اسلام آورد.
با شناختن امام علی (ع) شیعه (انشالله که پیرو راستین باشیم) شد.
و تمام رفاهش را فدای پاپرهنگی در رکاب آقا روح الله کرد.
وارد ایران شد!
هشت سال در ایران تحصیل کرد و بصیرتی یافت که خیلی ها نیافتند.!!!

سلام به خدای فاطمه ی مظلوم...


این جا دیگر زمین نیست...

نه نه نه حق نداری این مکان را با دیگر مکان های زمین یکسان بخوانی 

می دانی خودم...

آری من خودم، با همین قلب تپنده و روح ناآرامم، در همین جا بر روی همین خاک، دستان خود را مانند دیوانگان می بردم زیر خاک های گرم و رملی همین قطعه ی عرشی.

جنون گرفته بودم....

باران که قطع شد صدای نالان مجروحی را میشنیدی که در تپه ای دور، افتاده وآب می خواهد ، نمی توانستی تکان بخوری، دعا میکردی همان صدای بمب باران تو

گویی چیزی در این خاک وجود دارد که تمام دهلیز های این قلب گوشتی را آنقدر محکم به زمین می کشید که دلم می خواست تکه تکه بشوم.

 می خواستم که با همین خاک یکسان بشوم....

روحم فریاد بر می آورد که ای تن ای گوشت های آرامیده در این بدن قطعه قطعه شوید در این خاک که تمام رمز و راز حقیقی حیات طیبه اینجاست.... همینجاست......

گویی تمام من، تمام روح و تمام وجودم چسبیده است به این خاک....

نه این جا اصلا قطعه ای از زمین نبود نه نه نه اینجا ....


فقط خدای فاطمه می داند چه بود....

این جا فاطمیه بود....

این جا تل زینبی بود....

این جا علقمه بود....

این جا خود کربلا بود...

این جا معراج بود.....

این جا کربلا بود...

کربلا بود....

کربلا...



خداحافظ رفیق خداحافظ زمین خاکی و خاکی ها اینک ما افلاکی می شویم.....


با خودم فکر می کنم می دانید من یک خارجی هستم ...

یک خارجی به تمام معنا، کسی که هیچ گاه نباید از این سوی جهان هستی با خبر می شد.....

می دانید الان اگر هم وطن های روس من این نوشته ها برایشان ترجمه بشود و بخوانند متعجب می شوند...

مرا دیوانه ی دیوانه می خوانند، می گویند عقلش را از دست داده است...

نمی دانند که این خاک مرا مجنون کرده است و ادبیات ما روس ها واژه ای بنام جنون را در خود نمی تواند جای بدهد و جنونی بنام مجنون شلمچه را هیچ گاه شاید ادبیات و واژه های این سرزمین سرد سیر نخواهد توانست بر خود جای بدهد....


این واژه، این کلام، این ادبیات، این عشق، این جنون، مخصوص جنوب است....


ای کاش همشهری ها و هم زبان ها و هم سن های من می دانستند که جنوبی که من می فهمم یعنی چه.......


ای کاش می دانستند این همنوعان من که چیست فکه.....


ای کاش کمی و اندکی می دانستند آن رازی که در خاک های شلمچه غلطیده و مخلوط شده است....


ای کاش کمی و فقط کمی و فقط کمی می دانستند آنچه را من می دانم..........


و بخداوندی الله قسم من خوب و خوب و خوب می دانم که هیچی نمی دانم........

من هیچ نمی دانم ....


من ایسوس ایزماییلاویچ فقط شنیده ام....

من فقط از راویان این سرزمین روایت آن را به ارث برده ام....



من.....

بالاترین ارثی که از این عالم برده ام و به نسل نسل پشت خودم این جنون را به یاری آفریننده ی حضرت یا زهرا (س) آشنا خواهم کرد....


من گران ترین ارث این عالم را برده ام ...


آری من فقط روایت فکه و شلمچه را از جنوب مرکز تمام عالم ایران به ارمغان برده ام....



و تمام این خاک و این ایران اکنون می فهمم که اندکی اندکی و اندکی از جلوه ی بی بی جوان قد خمیده ی دو عالم است..... 


تمام این روایات فقط در جستجوی نشانه حضرت فاطمه (س) ست....


و فاطمه آری ....


و فاطمه آری .....


راز هستی ست..........



آری فاطمه براستی مادر پدر خود بود......



السلام علیک یا صدیقة الشهیدة الکبری یا فاطمة الزهراء یا ام ابیها......





اینجا فــــــکـــه است...
وقتی پاهات رو روی رملهای فــــــــکه میزاری...
انگاری پا رو بال فرشــته ها گذاشتی...

فکه یا مکه، اصلاً چه فرقی می کنه، بگو عشق آباد، سعادت آباد، مدینه ی فاضله...

فکه یعنی خاطرات سرخ فتح المبین، طریق القدس، والفجر مقدماتی.

فکه یعنی حسن باقری، مجید بقائی، علی محمودوند، یعنی بوی پیراهن یوسف و بوی عشق.

فکه یعنی سید مرتضی آوینی؛ سید شهیدان اهل قلم.

فکه یعنی داغ بر جگر لاله های سرخ تر از سرخ.

فکه یعنی از فرش تا عرش.

فکه محل نوشتن پایان نامه های فارغ التحصیلان مدرسه عشق و دانشگاه دفاع مقدس است.

فکه یعنی نمره ی بیست، پای کارنامه های بچه های بسیج.



فکه یعنی منصرف ها غیر منصرف شدن، آن هم درست شب پرواز از فرش تا عرش.

در فکه جاذبه های دروغین محلی از اعراب ندارند.

فکه باز تاب عاشورا و پس صحنه های کربلاست.

اگر خوب گوش کنی هنوز صدای عشق را می شنوی که داد می زند:

 «هل من معین یعیننی و یا هل من ناصر ینصرنی».

 من از ادراک فکه عاجزم.

 «دیر زمانی است اهل احساس های پوشالی شده ام»

 من فرسنگ ها از سیاره ی شهداء دور شده ام.

 « گاهی دلم برای خودم تنگ می شود».

 غفلت و غرور و کوه تکبر و خود بینی زیر پوستم لانه کرده و پروانه های احساسم به کلکسیون تبدیل شده است.

فکه! کمکم کن تا عادت کنم عادت نکنم.



فکه! آوینی را با همه خوبیهایش و حسن باقری را با همه ی مظلومی و درایتش ومجید بقائی را با همه ی وقارش در من زنده کن؛

شهداء! «مــن، شــمـا، مقصر ویرگول است». از شما دور شده ام من سال هاست راه را گم کرده ام از هر کسی می پرسم خانه دوست کجاست؟! نمی داند.

دستم را بگیرید.

«شهداء ! مــن - شــمـا، مقصر خط فاصله است».

فکه! آمده ام تا آشتی کنم ؛ راستی! چرا تو را با سیم خاردار پیچیده اند؟!



هنوز هم بوی باروت و خون می دهی! در تو هزار کربلا زخم است و درد.

فکه! مرا صدا بزن تا از خواب غفلت بیدار شوم.

مرا از قفس دنیا رها کن تا رها شوم از همه ی قید و بندها.

مرا ... مرا ... مرا فراموش نکن.

مـن نه تـو، تـو نه مـن، من هیچ چیزی نیستم، هر چه هستی توئی؛ تو...




روح نوشت از : فکه ۰۰۹




بسم الله الرحمن الرحیم

یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِصَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً.


اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد  وَ آلِـ مُحَـمَّد  وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم

اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد  وَ آلِـ مُحَـمَّد  وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم

اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد  وَ آلِـ مُحَـمَّد  وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم


به عشق فاطمه (س) رفتیم یا حسین (ع) گویان... خداحافظ رفیق....

  • ایسوس ایزماییلاویچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی